البلاء للولاء
متنی که می نویسم را میدانم آنانی می خوانند که بارها زیارت عاشورا را زمزمه کرده اند. میدانم در کشاکش روضه ها و گریه ها ، آرزو داشتیم که کاش حسین جان , ماهم کنارتبودیم.
کاش ماهم مبتلا به بلایی می بودیم که تو درآن بلا , مصیبتی بزرگ را متحمل شدی.کاش ماهم همچون اصحابت, جریان تاریخ ساز کربلا را رقم میزدیم. ای کاش در حادثه ای که تو در آن اوج وفاداریت به خدا را دربلاکشیدنت , رقم زدی , حضور داشتیم و...
ما در روضه هایت یادگرفتیم برای خدا سختی تحمل کنیم , رنج بکشیم و هلاک کنیم نفس خودخواه خویش را در پس ابتلائات الهی و درهمه حال , پای اعتقاداتمان بایستیم , شبیه خودت حسین جان، شبیه خواهربزرگوارت که با وجود سهمگین ترین ابتلائات و رنج ها وغصه ها, خطبه های حیدری و فریادهای مکررش , نشان از عبور او از خویشتن خود بسوی خدا دارد.آری ما این هارا یادگرفتیم ...
ولی شاید همه ناله های ما, ضجه های ما و روضه های ما بخاطر آن است که در کنار تو نبودیم تا شریکت باشیم...
اما ناامید نیستیم...عاشورا وسعتش به گستره ی تاریخ است و ما هنوز تو را زنده می بینیم که مارا می خوانی...هنوز ابتلائاتی هستند و هنوز امامی هست که اگر شریکش نشویم دگربار,به تنهایی باید بار ابتلائات را به دوش بکشد... هیهات...هیهات که شریکش نشویم و در امورش,تنها بماند
آری امروز امام زمان ما زنده است, امروز ابتلائات عالم گیر و بزرگی متوجه ماست که می شود در تحمل آنها با امام مان شریک شد که اولین نتیجه ی این بلاها,تحمل سختی ها و گذشتن ار تعلقات پوچی است که تا دیروز دنیایمان را و وسعت دیدمان را محدود میداشت.خاصیت بلا این است که تعلقی و دلبستگی را از تو می گیرد تا به تو ثابت کند تو بدون آن, هنوز پابرجایی و قدرتی دیگر حافظ تو بوده است.
ما را واجب است تا بلاهای امام زمان را بشناسیم...آنچه او می کشد، بچشیم حتی بقدر جرعه ای.
یادتان هست که عباس تا عصر کنار امام حسین ایستاد و با تمام وجودش ابتلائات و سختی از دست دادن شهدا را دید،
یادتان هست که عباس علیه السلام برادران خود را قبل خود به میدان فرستاد تا اوهم همچون امامش , بلای از دست دادن برادر را بچشد...عباس بیش از انکه تشنه شهادت باشد,تشنه یکرنگ شدن و شبیه شدن به امامش را داشت, اخرین مرحله قرب به ولایت که سخت ترین مرحله هم هست،یکرنگ شدن با ولایت در بلاهاست.بی شک معصومین در مسیرتوحید،بیشترین و مصیبت بارترین حوادث را از سر میگذرانند ,خدا از آنها همه تعلقاتشان را میگیرد و درسخت ترین شرایط قرارشان می دهد. خدا به معصومین بهترین ها را میدهد و سپس با ناگوارترین وجه آنها را می ستاند...همانطور که فاطمه را با ان وضع غمبار از علی ستاند...همانطور که علی اکبر را تکه تکه شده از حسین گرفت و همانطو که حسین راسربریده از زینب گرفت...تحمل این بلاها و استقامت در چنین مسیری ،زینب را پیامبر کربلا میکند و زینب لایق ترین فرد برای قرب به حسین است,زیرا در همه ابتلائات قد خم نکرد و هرکه بخواهد به امامش برسد و لایق ماموم بودن امامش شود،باید به بلاهایی که امامش میکشد مبتلاباشد.
عباس امام زمان شدن , شبیه او بلا دیدن , میطلبد. شبیه او غصه خوردن ,میطلبد. شبیه او داغ کشیدن می طلبد.
باید همچون امام زمانت ندبه کنی , نجوا کنی ، مناجات کنی و همچون اوهم به سختی مبتلا شوی تا توانایی درک مقامش را داشته باشی و اگر او را درک کنی , مسیر توحید را پیموده ای تا به انتها.
این روزها امام زمان داغ شیعیانی را میکشد که زیر جنایات و قساوت های سربازان جبهه تکفیر ، نه حرمتی برای زنانشان مانده و نه جانی برای مردانشان.
امام زمان داغ فشارهای پی درپی نظام وحشی استکباری بر مسلمین را دارد...او میداند هتک حرمت یک زن مسلمان در پیش چشم همسرش یعنی چه ... او میداند تنگی رزق و روزی مسلمین یعنی چه...او میداند هجوم سلسله وار به عقاید مسلمین یعنی چه...
آری باید شبها بیدار ماند...ناله کرد...درد کشید تا شبیه شویم به امام زمانمان.
عباس وقتی ابتلائات را چشید، خواست تا درمیدان نبرد به دفاع برخیزد و قطعا جرات و هیبت و ایستادگی او در میدان نبرد ناشی از همین شبیه شدنش به مولایش بود و گرنه آنکس که امام را درک نکرده باشد، در یاریش ناتوان است.
امروز در همین شهرهای ما، شیطان با همه امکاناتش هیمنه خود را گسترانده و جریان عظیمی از لاقیدی ها و بی بندوباری ها را به راه انداخته.باور کنیم که این نامسلمانی ها در کف این شهرها، بلایی است به جان مولایمان شبیه همان بلاهایی که امام حسین داشت.
الان وقت ماست تا خود را دخیل در بلاو ابتلا کنیم و هر ابتلایی به معنای یک نبرد است که هم نبرد با نفس خودمان است و هم نبرد با شیطان در بیرون.
اول باید خود را حفاظت کرد تا در دام ها وتله های شیطان گیرنکنیم،
دوم اینکه میدان را خالی نکنیم.مرزهای حق و باطل را بشناسیم و بر جبهه خودی استقامت کنیم.
در فراگیر شدن ظلم و فساد شهرها داغدار باشیم و در وقت نبرد, سلاح های آخته ی خود را بر پیکره شیطان وارد آوریم تا زره پوسیده گناه را از روی مسلمین فرو ریزد و آنان را رها کند.این وظیه ماست که خط دشمن را بشکنیم.باید مشک برداشت و آب هدایت را از شریعه نور به لب های تشنه ی خطاکاران برسانیم. هنوز این رجز بر لبهای ماست که "والله ان قطعتموا یمینی انی احار ابدا ن دینی" و برای شکستن خط دشمن و بازکردن مسیرروشنایی، از هیچ سختی، باکی نداریم.
مهم این است که همچون عباس سینه ات به تنگ اید، از این همه مصیبت وارده به امامت.
سخن اخر:اگر شبها ,خواب خوبی داری و روزها اسوده ای,فکری به حال خودت کن که عباس اینگونه نبوده.
- با تشکر از آقای سید داوود غیاثی که این مطلب را نوشته اند.