مقام معظم رهبری در دیدار 28 شهریورشان با فرماندهان سپاه، باز با گزاره هایی صریح، به مصاف اندیشه ی استقلال زدا رفت. آنجا که ایشان فرمورند:
«نفی مفهوم «استقلال» و مساوی دانستن آن با انزوا، یکی از تحریفها است... هدف اصلی از نفی استقلال، پیروی از قدرتهای سلطهگر است... چرا باید از هویت واقعی خود دست کشید و از روشهای مفتضح غربی پیروی کرد؟موضوع شرمآور «همجنسگرایی» یکی از موارد خلاف مصلحت و خلقت بشر است؛ عدم استقلال یعنی ما تفکر اسلام را رها کنیم و پیرو چنین تفکری شویم.»
اما به واقع مختصات این جریان استقلال زدا چیست؟ نظریه پردازان و جریان حامی آن کجاست؟
با تاملی در پیرامون خود پاسخ به سوال بالا چندان دشوار نیست.
قبل ترها، مطالعه ی فصل نامه ی «راهبرد» متعلق به مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام ما را به نزدیکی فکری دو شخص که در این فصل نامه قلم می زدند رساند. یکی رئیس این مرکز و دیگری سردبیر وقت فصل نامه. بعدترها و در افتتاحیه ی همایش چشم انداز سیاست خارجی توسعه گرا در اسفند 86، ردپای بحث های دائم التکرار سردبیر فصل نامه در نطق رئیس مرکز تحقیقات مجمع هم به وضوح دیده شد.
سردبیر فصل نامه دکتر سریع القلم بود و رئیس وقت مرکز تحقیقات هم دکتر حسن روحانی.
این نزدیکی فکر بین دو نفر، منجر به ارتباطات و تعاملات نزدیک این دو شخص در مسئولیت های گوناگون هم شد. چنانکه اکنون پرزیدنت روحانی آقای سریع القلم را به عنوان مشاور بین الملل خود برگزیده است.
بخشی از نوشته های آقای سریع القلم را که در آن به نفی مفهوم استقلال می پردازد، در ذیل می آوریم:
ایشان در کتاب «عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران» به شکلی صریح رابطه ی بین «توسعه نیافتگی» و «استقلال» را توضیح می دهد. به شکلی که هویت فرهنگی ادغام ناپذیر کشورهایی مثل ایران را در فرهنگ جهانی، مشکل توسعه یافتگی آنها می داند و حتی منکر وجود تعبیری به نام استقلال در دنیا می شود: «یکی از دلایلی که نه تنها ایران بلکه کل منطقه ی خاورمیانه مشکل توسعه یافتگی دارد، این است که در این منطقه، هویت فرهنگی قوی ای وجود دارد که آمادگی ادغام با فرهنگ جهانی را ندارد. مشکل ما را مصر و ترکیه هم دارند. می خواهیم هم با دنیا زندگی کنیم و هم فلسفه ی دنیا را نفی کنیم. ما هم علاقه به همزیستی داریم و هم علاقه به دفع جریان های فکری. دلیل این فرآیند این است که ما به طور طبیعی یک غرور تاریخی داریم که باید آن غرور را با تحولات جهانی روز تطبیق دهیم و ترجمه کنیم. تعریف ما از حاکمیت و استقلال بر پایه ی آن غرور تاریخی است. در حالی که امروز در دنیا حاکمیت بر مبانی فکری و مفهومی دیگری استوار شده است، ما در دنیا لفظ، مفهوم و تعبیری به نام استقلال اصلا نداریم. استقلال تعبیری است که در دهه 1950 میلادی کشورهای آفریقایی برای دوره استعمارزدایی استفاده می کردند. مفهومی بود که موثر افتاد و در کسب حاکمیت ملی برای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی مفید بود، اما امروز لغت استقلال کاربرد ندارد. لغتی که کاربرد دارد حاکمیت است. حاکمیت به این معنا نیست که ما باید با دنیا قهر کنیم. حاکمیت به این معنا نیست که شما باید با دنیا رویارویی به وجود بیاورید. حاکمیت یعنی اینکه باید با دنیا سهیم شوید.»
با مقایسه ی تذکر صریح دیروز رهبری و این جریان استقلال زدا، قضاوت و نتیجه گیری چندان دشوار نیست. مقایسه نسبت جریانات با افق ولایت ما را در انتخاب های آینده بسیار کمک خواهند کرد.
ان شاءالله بزودی مستنداتی از زاویه دید رئیس وقت مرکز تحقیقات مجمع درباره ی استقلال را منتشر خواهیم کرد.
گزارش از قرارگاه ژرفای بسیج دانشجویی خراسان شمالی (قرارگاه اندیشه ورزی سیاسی)
پی نوشت: جهت پیگیری تولیدات قرارگاه ژرفا، می توانید با کلیک بر روی لینک کانال زیر، وارد ان شوید: