مایه ی بزرگ شدنشان، دروغ گویی است.
ناگهان خبر از آمدن شبانه ی ماموران قضایی برای دستگیری دکتر صادقی (نماینده ی مردم تهران) را منتشر می کنند. صادقی می گوید از دست ماموران گریختم و به منزلم وارد شدم. نصف شب، ده بیست نفری مقابل منزل صادقی جمع می شوند، برای حمایت از وی. در وسط عکس افراد مقابل منزل صادقی، چهره ی بهاره هدایت و همسرش دیده می شود. بهاره هدایت، از بازداشت شدگان فتنه ی 88 است.
نماینده ی گریخته به منزل، می گوید بابت اظهار نظرم در قالب یک نماینده در مجلس، می خواستند مرا جلب کنند. صادقی می گوید این خلاف قانون است؛ نمایندگان بابت اظهاراتشان در مقام نمایندگی، مصونیت دارند.
جریان اصلاحات، نمایندگان و طرفداران و دلدادگان این خط، نعره ی وا عدالتا سر می دهند.
اما این گرد و خاک ها، بزودی و با صحبت های دادستان تهران فرو می نشیند:
«در پرونده مطروحه علیه آقای محمود صادقی هشت فقره شکایت خصوصی و سه فقره اعلام جرم عمومی مطرح شده و از طریق مجلس شورای اسلامی و کارگزینی دانشگاه تربیت مدرس احضاریه ارسال شده است و برای اطمینان خاطر روز شنبه(6/9/95) موضوع تلفنی به آقای دکتر علی لاریجانی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی درباره ی لزوم حضور محمود صادقی در دادسرا اعلام شد و هم چنین با آقای وکیلی عضو هیات رئیسه مجلس در چند نوبت مذاکره، تاکید شد برای پرهیز از سوء استفاده برخی افراد و جریان ها، محمود صادقی در دادسرا حضور یابد که به لحاظ امتناع نامبرده علیرغم اطلاع از احضاریه شعبه بازپرسی و انجام مصاحبه های متعدد که حکایت از اطلاع وی از احضار به دادسرا داشت، بازپرس دادسرا دستور جلب وی را صادر کرده است.»
سلسله ی دروغ گویی های جریان حامی صادقی، سرِ دراز دارد. اگر باز نعره زنی ها ادامه یابد، سایر دروغ هایی را که در دل این ماجرا گفتند، افشا می کنیم.