وبلاگ نعلبکی

کلام بزرگان را باید در نعلبکی تحلیل ریخت تا بتوان نوشید

وبلاگ نعلبکی

کلام بزرگان را باید در نعلبکی تحلیل ریخت تا بتوان نوشید

وبلاگ نعلبکی
درباب تاریخ انقضای برخی اشعار مدیحه سرایی ها


مداح: خب، رفقا بلند شوند و حلقه بگیرند، سنگین سینه بزنند و دل بدهند به شعر؛ بسم الله...

میون دار: آقا سریع تر حلقه را تشکیل دهید تا نظم جلسه بهم نریزد، علی علی...

مداح: بر مشامم می رسد، هر لحظه بوی کربلا، بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا، تشنــ ....

سوم شخص معترض: آقا یک لحظه؛ چی فرمودید جناب مداح؟! بر دلم ترسد بماند آرزوی کربلا؟؟؟

مداح: پ ن پ!

سوم شخص جمع (همان حلقه سینه زنی): نچچچچچچچ

معترض مذکور: آقا مثل اینکه کربلای شما، با کربلای ما فرق می کند! والا کربلای ما که امسال اربعین، جمعیتی به خود دید که رده سنی اش حتی به «الف» [1] هم می رسید. شماها که هفت قرآن به میان سنتان به اندازه مجموع ده دوازده تا از رده الفی ها هست، دیگر افت دارد که بگویید بر دلم ترسم بماند... ، خب پا شید برید کربلا دیگه! راه باز، جاده دراز...

اول شخص پریشان (خودم!): الآن حتما دارید می گویید عجب هیئتی دارد توصیف می کند این نویسنده؛ رویم سیاه! در هیئتمان کم کاری کرده ایم دیگر، متاسفانه انگار هیئت ما با اصحاب کهف در خواب بوده که این روزها هم این شعرها را می خواند. حالا شما رفقا کمی از شعرها و مداحی هایتان را برایم بفرستید تا من آنها را به مداح هیئتمان برسانم که دیگر این شعرهای عالی، ولی منقضی شده را نخواند. (یکی همین الآن نوشته ام را دزدکی قبل از انتشار در وبلاگ خواند و در گوشی گفت بابا اکثر هیئت ها همراه شما با اصحاب کهف در خواب رفتند، فقط چون غار خیلی تاریک بوده، شما فکر کردید تنهایید. البته بهش گفتم: العیاذ بالله! نگو این حرفها را، مگر می شود!!! پس این بیست سی میلیون جمعیتی که از رده الفی گرفته تا رده «ی» [2]، پای پیاده رفتند کربلا، بس نبود تا شعرهای هیئت هایمان را عوض کنند؟!)

 

القصه! مواظب باشیم با گذر شرایط و تحولات سریع عالم، ما عقب نیفتیم. پیر و جوان، خرد و کلان، دارند سینه خیز می روند کربلا، بعد ما هنوز در گوشه ی هیئتمان در خلصه عزاداری، داریم با دَمِ «بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا...» صفا می کنیم.

آقا من شاعر نیستم، ولی اگر شاعر بودم، این دم را عوض می کردم و یک چیزی در این مایه ها بجایش می سرودم: «می ترسم حالا که در آغوش کربلا قرار گرفتم، نکند از آن جدا شوم»، البته شما این بی وزنی مرا به بی ذوقی ادبیم ببخشید.

ان شاءالله که جزو آنهایی نباشیم که در خلصه هیئت هایمان آنقدر غرق شویم که غافل گردیم از خیل عظیم پویندگان مسیر کربلا. هیئت باید پلی باشد برای مقصد کربلا، نه مقصدی برای صفا. البته کربلا هم مقصد نیست، پل است؛ پلی به سوی قدس. راستی قدس چطور؟ آن، پلی به کجاست؟


 

  • توضیحات:

1.      جهت اطلاع از رده سنی «الف» ، کلیک کنید:

2.      جهت آگاهی از رده سنی «ی»، به لینک بالا رجوع کنید. تا رده «هـ» که مشخص است، از انتهای رده سنی هـ به بالا را لاجرم در رده «ی» قرار داده ام!

  • پوریا سرداریان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی