مثل بی کاران اجتماعی یا مسئولان بی ذوق کار نکنیم
حضرت آقا، سال 53، ماه رمضان، مسجد کرامت مشهد:
توحید را، بصورت یک پاسخ خشک ساده به یک سوال علمی و مغزی مطرح نکنید؛ بلکه بصورت یک مسئله ای که دانستنش و ندانستنش حیاتی است، تعیین کننده است، آن جور مطرح کنید. حالا توضیح می دهم.
یک وقت شما در یک راهی با یک رفیقی، با یک همسفر ، دارید حرکت می کنید و می روید، با همدیگر بحثتان می افتد. شما می گویید که آقا زمین های دو طرف این جاده به نظر من شوره زار است، اصلا در اینجا محصولی به دست نمی آید. او می گوید نه آقا، زمین های دو طرف این جاده اتفاقا آمادگی کاملی دارد برای کشت فلان چیز. شما می گویید، او می گوید؛ شما دلیل می آورید، او دلیل می آورد؛ خب، این بحث چقدر اهمیت دارد؟ دارید می روید دیگر. اتومبیل آقایان با سرعت صد و بیست دارد از این جاده رد می شود. نه الآن بناست بنشینید آنجا خاکش را آزمایش کنید، نه بناست یک تکه از این زمین ها را بخرید تا بعد بیایید اینجا چغندر کاری کنید، نه بناست استشهاد و استعلامی را که درباره ی این زمین ها می شود جواب دهید، هیچ اثری برای شما ندارد این سوال و جواب. همین اندازه پاسخی است به یک سوال، جوابی است در مقابل یک مطلبی که مطرح شده است و بس. هیچ چیز دیگری نیست. اگر چنانچه شما گفتی و ثابت کردی که این خاک ها لم یزرع و بی حاصل است، یا او ثابت کرد که نه خیر، اینجاها چغندر بسیار عالی و جالب در می آید و سبز می شود؛ هر کدام از شماها که حرفتان ثابت بکنید، راهتان، کارتان، حرکت کنونی تان تغییری پیدا نمی کند. این جوری نیست که اگر ثابت شد لم یزرع است، بگویید خب، حالا که لم یزرع است پس برگردیم، نه خیر؛ به اینجا کاری نداشتید، یا اگر ثابت شد که لینجا حاصلخیز است، بگویید خیلی خب، حالا که حاصلخیز است، بیا دو رکعت نماز پای این زمین حاصلخیز بخوانیم! نه خیر؛ هیچ تاثیری ندارد. اگر شما غالب بشوید و ثابت کنید حرفتان را، او غالب بشود و ثابت کند حرفش را، هیچ گونه تاثیری در حرکت شما، در این سفری که دارید می روید، در آینده ی شما، در رفاقت شما، در هیچی ندارد. این یک جور بحث، یک جور سوال، یک جور پاسخ به این سوال.
یک وقت هست که شما دو نفر، در ماشین نشستید، همین ماشین با همین سرعت در همین جاده دارد حرکت می کند، یکهو رفیقتان می گوید که به نظر من این جاده ای که ما داریم می رویم، می رسد به جنوب. او می گوید نه، شما می گویید نه؛ این بحث بین شما دو نفر در می گیرد. اگر او ثابت کند حرفش را، سرِ ماشین را باید برگرداند، از آن طرف باید رفت، این طرف کاری نداشتی. اگر شما ثابت کنید حرفتان را، با همین رویه، با همین روش، بلکه یک خرده هم تندتر، بایستی راهتان را بگیرید و پیش بروید. الآن همین دو دلی میان شما و دو زبانی که بوجود آمد، اولین اثرش این است که راننده پایش می رود روی ترمز، یک خرده شُلِش می کند؛ ببینیم حالا کجا می رویم، بالاخره به مقصد می رسیم یا نمی رسیم. این را می گویند سوال و جوابی و بحثی که پاسخ آن بحث و نتیجه ی آ« بحث، تعیین کننده است. بحث توحیدی این جوری است.
آن جوری که مردم عادی و معمولی، یا بیکاران اجتماعی و افراد غیر مسئول و غیر متعهد، توحید را مطرح می
کنند، فرق دارد با آن جوری که یک آدم متعهد باید مسئله توحید برایش مطرح بشود.
- توضیحات:
متن سخنرانی، برگرفته از صفحات 210 و 211 کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»
جهت خرید اینترنتی کتاب مذکور، کلیک کنید.