تیپ شناسی مردم کوفه
اولین تصویری که بعد از شنیدن ویژگی های اهل کوفه در ذهن ما نقش می بندد، عهد شکنی است. اصلا تا حالا فکر کردید چرا این کوفیان اینقدر زود از این رو به آن رو شدند؟ مشکل کار اینجاست که چون شناختمان کاریکاتوریست از مردم کوفه، از احوالات کوفیان عبرت نمی گیریم.
اگر بروید و تاریخ را ورق بزنید، می بینید کوفه ی آن زمان از لحاظ شهری، یکی از مراکز پیشرفته نسبت به زمان خودش بوده است. به کوچه های آنجا سکک می گفتند. سکک در لغت نامه به کوچه های عریض اطلاق می شود. بعضا عرض این کوچه ها به ۳۰متر می رسیده ! نقل است آنگاه که سر مبارک اباعبدالله را برای چرخاندن در کوفه آوردند، سکک آنجا را با ۱۲۰۰۰ نیروی نظامی بستند تا طرفداران حسین علیه السلام جو را بهم نریزند.
آخر آن عهدشکنی را باور کنیم یا این محبت و ارادت را؟!
نکته قضیه در یک ویژگی مبتلا به عمده مردم همه اعصار خوابیده است...
زمانی که جناب مسلم به طرف کاخ عبیدالله رفت، ۲۰۰۰۰ نفر همراه خود داشت، حال آنکه درون کاخ فقط ۳۰۰تن حضور داشتند.
پس گیر کار، کمبود قوا هم نبود.
در تعریف لغت عریف در عربی آمده است کسی که امور مردم را به عهده می گیرد. هر طایفه ی عرب عریفی دارد که اهل قبیله فرمانبردار اویند. اگر عریف را زر دستگاه جور زمین گیر کند، انگار کل قبیله زمین گیر شده اند. کیسه های زر اندود دستگاه عبیدالله بود که بر دست و پای جماعت کوفیان پیچیده بود. تعلق به ثروت، آنانی را که بعضی هاشان با خون، نامه بیعت با ولی خدا را امضا کرده بودند، به عهدشکنی وا داشت. تعلق...
راستی تعلق ما در این روزگار چیست؟ حب جاه و مقام، حب شهوات و لذات حرام؟ العیاذ بالله امثال من با این رویه ای که در پیش گرفته ایم، نتیجه بلافصلش دست کشیدن از همراهی با ولی عصر است.
راستی خیلی از همان کوفیان عهدشکن خیلی بظاهر علیه السلام بودند، ولی وقتی برق زرهای اموی چشمشان را ربود، خود را زدند به نفهمی فهیمانه ای. یعنی از یک طرف می دانستند دارند چه غلطی می کنند و از آن طرف جهت حفظ ظاهر، چه بهانه ها و دلایل ظاهر الصلاحانه ای که در توجیه کارهایشان می آوردند، باز هم چقدر شبیه احوالات این روزگار بعضی از ماها!
ضحاک بن عبدالله مشرقی را بروید از لابلای اوراق تاریخ بیرون بکشید و بررسیش کنید. بدبخت رفت و به اباعبدالله گفت تا زمانیکه یاری داری، من هم در معرکه کربلا هستم، ولی اگر تنها شدی، روی من حساب نکن... امام هم پذیرفت. در مروج الذهب آمده که زمان امام سجاد، وی از شیعیان ایشان بوده است. یعنی با وجود تنها گذاشتن اباعبدالله، بعد از آن باز هم شیعه گریش را ظاهرا حفظ می کند و می رود پیش امام سجاد، حاضری می زند! این یعنی نمونه ای از تیپ ماهای امروز که تعلقمان تا شرایط پیچیده نمی شود خود نمی نمایاند، اما سر بزنگاه چنین زمین گیرمان می کند که دیگر راه جبرانی نخواهیم داشت. ولی همواره چنان رفتار می کنیم که گویی حق ولایت را بنحو احسن! بجا آورده ایم.
هر چه زودتر باید دست بجنبانیم و شرایطمان را عوض کنیم، وگر نه...
· مضمون، برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام کاشانی، شب ۱۳ام محرم ۹۳، هیئت شهدای گمنام
· لینک سایت تحلیل پرس که به این مطلب اقبال نشان داد.