تاملی بر بلایی که «نگاه غربی به علم»، بر سر دستگاه معرفتی دانشجویان مسلمان می آورد
سخنرانی 16 آذر 93 استاد عباسی در دانشگاه علامه، تحت عنوان مسیحیان امت پیامبر، تلنگری بر دانشجویان انقلابی وارد نمود تا تاملی جدی داشته باشند، بر آنچه تحت عنوان علم، در دانشگاههای جمهوری اسلامی می آموزند؛ علمی که در نگاه کلی فاقد هرگونه گزاره ی ارزشی است و صرفا جستاری بظاهر منطقی در کشف قوانین علّی است. اما آیا به واقع چنین انگاره ای راجع به علم (مسامحةً، علم را ترجمه ای از science گرفته ایم!) حقیقت دارد؟
اگر بخواهیم شمایی از چگونگی تولید science[1] در دانشگاهها را اجمالا ارائه دهیم، می توانیم بگوییم تولید علم عبارتست از یک سلسله قضایا (fact) ی منتج شده از تحقیقات داده محور (data base)؛ نیازی به توضیح این نکته نیست که این گونه استنباط ها بسیار متفاوت است با تمرکز بر روی بنیان های متقن و مناقشه ناپذیر علمی.
برای درک روشن تر از ماجرا، بهتر است مولفه های روش scientific را بیان کنیم. در این وادی، ما با روش پدیدار شناسی (phenomenology) نظر به مسائل مورد مطالعه می اندازیم. چرا که عقبه ی نگاه scientific، مبتنی بر اینست که ما نمی توانیم به شناخت کُنه (nomen) مورد مطالعه برسیم، لذا رویکردهای متفاوت به آن را مورد بررسی قرار می دهیم و عموما بر اساس استدلال های استقرایی، قضایا (fact) را استخراج می کنیم.
همه ی شما فیلم های دوربین عکاسی را که جهت ظهور عکس به تاریک خانه ها برده می شود، دیده اید. به آن فیلم ها negative گفته می شود. این negativeها هنگام ظهور برعکس می شوند تا وارونگی هنگام تصویر برداری رفع شود و تصویری واقعی به ما ارائه دهد. به این روش برعکس کردن، روش positivisty گفته می شود. این مثال، بصورت خیلی کلی، مفهوم نگاه پوزیتیویستی را که مبتنی بر رویکردی پدیدارشناسانه در بررسی و شناخت مورد مطالعه (case study) است، نشان می دهد.
تا اینجای کار ایراد چندانی به دانشگاهیان غربی وارد نیست، چرا که مبتنی بر انگاره های معرفتیشان، شناخت کنه حقیقت را غیر ممکن می دانند. اما مشکل از آنجایی شروع می شود که عده ای از دانشگاهیان مسلمان سطحی نگر هم بر این نگاه صحه می گذارند و در توجیه این نگاه، بالاخص در علوم انسانی، می گویند اگر حقیقت مطلق را وجود حضرت اله درنظر بگیریم و بقیه ی حقایق موجود در عالم را تجلی از آن حقیقت مطلق بشماریم، از آنجا که بزرگان دین، ما را از تفکر در ذات حضرت اله، منع کرده اند، لذا کنه حقایق هستی را نیز نمی توان شناخت.
در پاسخ به این گزاره که کنه شناسی مقدور نیست، بهتر است گریزی به یک بحث معرفتی بزنیم.
جهت ملموس شدن بحث، نخست روایتی از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را بررسی می کنیم. شما خدا را چطور می بینید؟ یک وقت می گویید چون مخلوقی هست، خالقی هست؛ به تعبیر پیامبر اعظم این نوع شناخت خوب است و می فرمایند: «علیکم بدینِ العجائز»[2] لااقل به اندازه ی پیرزن ها متوجه حضور خدا در این عالم باشید. حضرت از پیرزنی که کنار کوچه مشغول نخ ریسی بود، پرسیدند خدا را به چه می شناسی؟ او چرخ نخ ریسی را که می گرداند، رها کرد و گفت ببینید دیگر نمی چرخد، پس این دنیا هم که دارد می چرخد بالاخره یک چرخاننده ای دارد. یک جا خداوند در قرآن می فرماید: «اُذکروا نعمتی الَّتی انعمتُ علیکم»[3] یاد نعمتهایی باشید که به شما دادم. اما یک جا هم می فرماید: «فاذکُرونی اَذکُرکُم»[4] مرا یاد کنید تا من هم شما را یاد کنم. در این آیه ما را متوجه خودش می کند تا از خود او به او برسیم. ولی در آیه ی قبل ما را متوجه نعمت هایش می کند تا به واسطه ی نعمت ها به او برسیم. به همین جهت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب چهل حدیث در رابطه با روایتی که می گوید: «لا تتفکّروا فی ذات الله»[5] در ذات خدا تفکر نکنید، می فرمایند: این، توصیه ایست برای کسانی که توان تفکر در عمق توحید را ندارند، وگرنه حضرت صادق (علیه السلام) می فرمایند: «افضل العباده اِدمانُ التفکر فی اللهِ و فی آلائه»[6] بالاترین عبادت، ادامه دادن تفکر در مورد خدا و در آیات و نشانه های اوست.[7]
پس تفکر در کنه و ذات حقیقت نه تنها مقدور نیست و منع نشده، بلکه بافضیلت ترین عبادات هم تلقی می گردد، البته با قید این نکته که سطح فکری جامعه ی مخاطب هم در تبیین این قضیه لحاظ شود؛ و فرض ما هم در این نوشتار بر اینست که محیط دانشگاهی، محیطی اندیشمندانه و غیرعوامانه است.
پس دستگاه معرفتی که science از آن برخاسته است، بسیار متفاوت از دستگاه معرفتی توحیدی است. فلذا عدم آگاهی از این عقبه ی science، موجب می شود ما ندانسته به عالَم فکری غربی الحادی وارد شویم. عبارت «مسیحیان امت پیامبر» شاید سلیس ترین عبارتی باشد که در توصیف عمده ی دانشجویان امروز بتوان بکار برد. چرا که کفر اعتقادی، غیر از کفر فقهی است. بعضی از نظر فقهی کافر نیستند و می توان دست تر به آنها گذاشت، ولی اعتقادشان، آن اعتقادی نیست که باید باشد. دراین رابطه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «قدریه، مجوس امت من هستند»[8] چنین افرادی مجوس امت من، یا یهود امت من هستند. این یعنی عقاید و اعمالشان مطابق امت من نیست. آن وقت عنایت داشته باشید وقتی خداوند می فرماید: «واللهُ لا یهدی القومَ الکافرین»[9]خداوند کافران را هدایت نمی کند؛ عواقب ورود به این عالَم الحادی، محروم شدن از هدایت حضرت الله خواهد شد.
اما دلیل اطلاق لفظ «مسیحی» به این تیپ دانشگاهیان، به دلیل ریشه ی تثلیثی است که استاد عباسی در عمده ی رشته های دانشگاهی ترجمه ای، بدان رسیده اند.[10]
خب، تا اینجا نوع نگاه به علم را که به غلط، در دانشگاهها با scientific method جابجا شده بود، اجمالا بررسی و نقد کردیم.
از طرفی امکان (و نه تنها امکان، بلکه لزوم) کُنه شناسی در شناخت را هم مورد بحث قرار دادیم.
اما راهکاری که ما را از وادی پدیدار شناسی، به کنه شناسی سوق می دهد، گزاره ایست تحت عنوان «آیت شناسی».
لذا در مقاله بعدی به دو پرسش زیر، در حد توان و برگرفته از جلسه «رویکرد علم مدار»، از سلسله جلسات کلبه کرامت، پاسخ خواهیم داد، ان شاءالله:
I. وجه تمایز مکتب علمی آیت مدار از phenomenologic science چیست؟
II. منتهای نگاه فعلی به علم، به کجا ختم می شود؟
لینک دانلود سخنرانی استاد عباسی با موضوع مسیحیان امت پیامبر – ۱۶ آذر ۹۳
لینک سایت باشگاه استراتژیست های جوان که به این مطلب، اقبال نشان داد
لینک پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی که به این مطلب، اقبال نشان داد.
پی نوشت:
[1] از اینجا به بعد، بجای استفاده از واژه ی «علم» برای ترجمه ی science، خود واژه ی لاتین را بکار می بریم؛ چرا که این ترجمه مناسب با مفهوم science نیست و استفاده از واژی علم را موکول می کنیم به جایگاه مناسبش.
[2] بحارالانوار، ج 66، ص 135
[3] سوره بقره، آیه 40
[4] سوره بقره، آیه 152
[5] الفین- ترجمه وجدانی، ص 736
[6] کافی، ج 3، ص 91
[7] حقیقت نوری اهل البیت، برگرفته از صص 59-60 ،تالیف استاد اصغر طاهرزاده
[8] بحارالنوار، ج 5، ص 47
[9] سوره بقره، آیه 264
[10] تشریح این تثلیث، به مقالات بعدی موکول می شود، ان شاءالله.