امشب دختری را در خیابان شهرمان دیدم که روسری برداشته بود و گیسوان بیرون ریخته بود.
همراه همسر و خواهر بودیم، آنان برآشفتند که چرا اینطور شده است و آیا به دوران بی حجابی خواهیم رسید و ...
اینکه با دیدن این صحنه چه کردیم، بماند، که شرحش داستان دیگریست و این نگاره، داستانی دیگر.
چند پسر جوان از پشت ما می آمدند که در تیپولوژی، فشن می نامیدندشان. هر آن منتظر بودم متلکی بر آنان بیندازند؛ اما با هم گفتند امشب چهارشنبه است و احتمالا #چهارشنبه_سفید ی هستند.
با شنیدن این گفتگو، شکری بجای آوردم که جوان فشنمان هم فهمیده این بی حجابی، بازی در کمپین آن دخترک مواجیب اجنبی بگیر است که از قضا به اقرار خودش، جوانی بند به آب داده ای هم داشته!
هیچ وقت این حرکت های فرهنگی اجتماعی که ریشه فکری ندارد، موثر نمی افتد و ریشه نمی گیرد، ولی خب هستند عده ای که بازیچه ی اینان می شوند و بعد از مدتی، تامام!
از این سوژه که بگذریم، اصل داستان خوب بودن یا بد بودن قانونمندی حجاب، یک سوال اجتماعی اندرونی تری دارد:
گیریم حجاب، آزاد؛ حد آزادی اش تا کجا؟!
#حیا یک میل فطری است و غیرمذهبی ترین هم وطنمان هم نمی پسندد در عرصه جامعه اش، بی حیایی ببیند؛ پس هیچ وقت بی حجابی، یک خواست معقول جمعی نخواهد شد. حالا از بین هر ۱۰۰ هزار نفر، یک نفر هم هنجار شکن!
ناگفته پیداست تحلیل بالا، لزوم کار فرهنگی تمیز و امر به معروف و نهی از منکر لسانی را از دوش عموم، و برخورد قانونی مقتضی و تفکیک جماعت مغفول و متعمد را برای خصوص، کمرنگ نمی کند.
بنظرم عمیق ترین گفتمانی که باید اقامه اش کنیم تا مسیر صلاح اجتماعی پیرامون حجاب هموارتر شود، اینست که حیا ملکه شریفان است و بی حیایی رذیله دنیئان.
تزریق این گفتمان در قالبی هنرمندانه برای تقدیم به اجتماع، می شود همان کار فرهنگی تمیز.
📝 پ ن: اول داستان می خواستم بروم و عکسی بگیرم تا ضمیمه یادداشت کنم، باشد که موثرتر افتد، بعد اگر سوژه واکنش داد، بگویم مگر خودت به میل و خلاف جمع، گیسو بیرون نریختی تا جمع ببینند، خب پس تو هم آزادی من را هم سلب نکن و ... ؛ همه اینها مرور شد در خاطرم، ولی آخرالامر گفتم رویم نمی شود، پس هیچ.
شیرینی محتوای آیه ۱۷ سوره رعد هم که مرتبط با این پیشامد است، گوارایتان؛شرح ارتباطش در یادداشتی دیگر.