حاصل ۸ سال گره زدن حل عمده مسائل کشور به خارج، این شده که امروز چشم خیلی از مسئولان و مردم به انتخاب پرزیدنت جدید آمریکا دوخته شده است. چنانکه خیلیها تغییر در وضع اقتصادی کشور را در گرو این می دانند که کدام نامزد، پیروز انتخابات آمریکا شود! جریانی هم از مدت ها پیش به این انگاره دامن میزند. مثلا عکس روی صفحه اول بسیاری از نشریات در روزهای منتهی به انتخابات آمریکا، به جانبداری از یک کاندیدای آمریکایی اختصاص مییابد، یا مواضع و اظهارات خیلی از سیاسیون به دادن سیگنال های گشایش اقتصادی در کشور در صورت رایآوری فلان کاندیدا معطوف میشود. ریزش و سقوط و یا صعودهای دلال مآبانه قیمت طلا و ارز و شاخص های بورسی به استناد انتشار اخبار مختلف درباره انتخابات آمریکا نیز به تعمیق این باور در توده مردم دامن میزند که گویی واقعا چاره حل مسائل اصلی اقتصاد کشور در خارج است!
تشکیل دوگانه «آمریکای خوب - آمریکای بد» با این هدف که میتوان با آمریکای خوب وارد تعامل و حساسیتزدایی شد و با حذف درگیری های هزینهزا و متعصبانه و مذاکره و سازش از فشارهای اقتصادی و تحریمهای بینالمللی رهید و بهسمت رفاه و آرامش رفت، تمام آن چیزی است که منتهای آرزوی غربگرایان، اصلاحات و اقمار فکری این جریان است. در حالیکه تجارب متعدد تاریخی خودمان، چه در سالهای دور و چه در همین سالهای اخیر، نشان داده که چه آمریکای دموکرات و چه جمهوریخواه، نه در وعده های خود صادق و قابل اعتماد است و نه حاضر است که از موضع ابرقدرتی خود کوتاه بیاید و پایبند به اصول بینالمللی پذیرفته شده باشد.
نمونه بارز ذات پلید حکمرانی آمریکایی، حمایت و تایید همه جانبه از به شهادت رساندن بزرگ مرد مبارزه با تروریسم بین الملل، حاج قاسم سلیمانی بود که در این امر، اختلاف نظری بین دموکرات و جمهوریخواه وجود نداشت؛ یا در زمان اوج گفتگوی تمدنهای دولت قبلی اصلاحات، ایران توسط بوشِ پسر به عنوان محور شرارت معرفی شد. پیوستهای تحریمی حقوقبشری و ضدتروریسمی به تحریمهای هسته ای نیز ما را در جایگاهی قرار داده که حتی با رفع ابهامات هستهای! نیز اصل تحریم با چند پیوست دیگر در بسیاری از حوزهها پابرجا خواهد بود و کرنش جزئی راهکار برداشته شدن تحریمها نیست، بلکه کرنش کلی و دست کشیدن از تمام مولفههای قدرتمان، آن هم در صورت قابل اعتماد بودن طرف مقابل در وفای به تعهداتش! امکان رفع تحریمها را مقدور میسازد.
با این اوصاف، میتوان گفت جریانی در این برهه کمر به #تحریف واقعیت بسته و در صدد است با ذهنیت سازی اجتماعی برای مردم، فضا را برای تغییر موضع ایران در برابر آمریکا فراهم آورد و با چاشنی نارضایتی اقتصادی مردم (که از قضا دستاورد مدیریت خود همین جریان در سالهای اخیر بوده است) بار دیگر کشور را به لبه پرتگاه اقتصادی و حتی امنیتی سوق دهد.
هر چند افتضاحات مدیریتی جریان غربگرای داخلی در سالهای اخیر، مردم را نسبت به ثمرات این جریان در حوزههای مختلف حکمرانی آگاه کرده است، اما ممکن است هجمه رسانهای و تبلیغاتی اینان با پشتیبانی خارجی و نفوذیهای داخلی بار دیگر موثر افتد، پس لازم است با بازخوانی تجارب قبلی و روشنگریهای گسترده، گرد و غبار این توهمسازیهای غربگرایان را از مقابل دیده و فکر مردم زدود تا این باور عمومیت پیدا کند که نظام حکمرانی آمریکایی یک کلیت غیر قابل تغییر دارد و با آمد و شد این و آن بر مسند قدرت، آن کلیت تغییر نمیکند. حال، چه بایدن و چه ترامپ؛ سگ زرد، برادر شغال است.