تلاشی برای یافتن راه ورود به عالَم فاطمی
اگر صفحه ای را که منقوش به خطوط کج و معوجی باشد، مقابلتان بگذارند، هر طور بدان خیره شوید، جز یک سری نشانه های بی معنی، چیزی از آن دستگیرتان نمی شود.
حالا اگر یک نفر بیایید و بگوید این، یک پاراگراف متن دل انگیز ادبی، به زبان عبری است، تازه می فهمید اگر صد سال دیگر هم خیره به صفحه ی کاغذ می شدید باز هم چیزی دستگیرتان نمی شد، مادامی که آشنا یه زبان عبری نباشید.
ادعای معرفت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بزرگترهایمان هم مطرح نمی کنند، چه رسد به نعلبکی نویس بیچاره! این را گفتم که نسبت خودم با متنم روشن شود؛ متنی که می خواهد راه ورود به شناخت بانوی آب و آیینه را نشان دهد، حال آنکه نویسنده این سطور، خود معترف اینست که این جملات را صرفا کاتب است؛ نه عامل به آن و نه حتی مدعی فهم آن؛ و از آنجا که تا حالا هرگاه به این بانوی بزرگ با خیالم نگریستم و در جستجوی یافتن اشارت های ابرو یا پیچش مویی بودم، جز مو و ابرو هیچ ندیدم، دریافتم راه شناخت را اشتباه رفتم.
شاید تشبیه اول متن، بهترین مثال باشد برای توصیف وضع خودم در شناخت زهرای اطهر؛ چرا که وجود ایشان چنان سر گونه است که جز اهل سر، مابقی از درک ایشان محرومند.
و باز شاید سر اینکه در نماز هر روز، سوره ی قدر می خوانیم، این باشد که همین جایگاه والا و سرگونه حضرت را به قلبمان گوشزد کنیم. به ذهنم می رسد اگر این مدت باقی مانده تا ماه مبارک رمضان را به این قضیه توجه کنیم و توفیق روزه ای مقبول را تا شب قدر داشته باشیم، شاید در آن شب توان سرخوانی برای ورود به معرفت بی بی دوعالم نصیبمان شود!
افسوس از زمانی که فرصت به سر آید و ما پیش از اتمام فرصتمان، زمینه مساعد برای دریافت توان فهم ایشان را درخود آماده نکرده باشیم. راستی آن موقع ما چه چیز در بساطمان خواهیم داشت، بدون درک فاطمه؟
جهت ورود به فضای فکری این مبحث، کتاب زیر را دانلود و مطالعه فرمایید.
(روی تصویر کلیک کنید)