وبلاگ نعلبکی

کلام بزرگان را باید در نعلبکی تحلیل ریخت تا بتوان نوشید

وبلاگ نعلبکی

کلام بزرگان را باید در نعلبکی تحلیل ریخت تا بتوان نوشید

وبلاگ نعلبکی
گزارش اول:


فضای فطری دارد آنجا. زیلویی خشک و زمخت که نه لطافت مصنوعی و اغراق آمیز زیراندازهای مرسوم را دارد و نه نگاره هایی که ذهن را به خود مشغول کند. زیلویی به رنگ آبی با طرح واره ای که اصلا خودنمایی نمی کند.

اگر دستی بر آتش خوشنویسی هم داشته باشید، تفاوت بنرهای مرسوم و منقوش به فونت IranNastaliq را با آن پارچه ی آبی خوشنویسی شده به مدد دست استاد، که همواره بالای سر ایشان نصب شده ، خواهید فهمید.

حلقه امین و محافظ ایشان هم بسیار جالبند. کمتر در میانشان ریش های آنکادر و عبوسی دیده می شود. گویی شخصیتشان صنمی با bodyguard های تلویزیونی ندارد. اینها و خیلی چیزهای دیگر، ذره ای از همه ی آن چیزی است که فضای آنجا را خاص کرده است؛ تا آن حد که در بیت، اصلا پرستیژی به تو حمله ور نمی شود که بخواهی از روی اجبار و اکراه رعایتش کنی، بلکه به جای آن ادب به سویت روانه می شود، ادبی فطری.


(از درج عکس محافظین، به دلیل مسائل امنیتی معذوریم!)


پردازش فطری دارد ایشان. نه هاله ی نوری در چهره اش هویداست، نه کلامش تکلفات فضل مابانه به خود می گیرد و نه هیبت جبارانه ای برای خود ست و پا کرده است؛ به عوض همه ی اینها متانت و سادگی در پوشش و نشست و برخاست و کلامش هست که مخاطبش را مبهوت می کند، مبهوت شدنی فطری.

می فهمد عرف را و به زیبایی از ظرفیت رفتار عرفی استفاده می کند. همه ی بچه های دانشجوی جلسه که به نمایندگی از مجموعه ی شان وقت سخنرانی پیدا می کنند، بادی به قبقب انداخته اند و چون یک منجی اجتماعی-اقتصادی-اعتقادی-سیاسی-فرهنگی-ژئوپلتیک! پته مسائل را می زنند. ایشان هم بر آتش آرمان خواهی آنها می دمد و به مدد رجز ها و شوخی ها، اقتضائات عرفی جوانان را مشتعل می کند، مشتعل کردنی عرفی.

به رغم بار سنگین مسئولیتی اش و سن و سال و روزه بودن و خیلی چیزهای دیگر، حق اینست که نهایتا تا قبل اذان مغرب بحثش را جمع کند، اما جمع نمی شود. علی رغم اینکه قول نمی دهد، ولی به درخواست بچه ها می گوید اگر بعد از افطار حالش بود، چند دقیقه ای دیگر سخن خواهد گفت. این را بگذارید کنار رفتار آن سربازی که در کفشداری بیت، مسئول تحویل گرفتن و تحویل دادن کفش هاست. جوان و کم مسئولیت است، اما وقتی کارت را بهش می دهی تا کفشت را تحویلم بگیری، و می بیند کمی عجله داری، می گوید تا این وقت شب که ما را اینجا کاشته اید! عجله هم دارید؟! چقدر از این افراد کوچک در کشور وجود دارند که با بدسلیقه گی هایشان در رفتار و گفتار، موجب تکدر خاطر می شوند و حلاوت های بزرگ و شیرین را کوچک و ترش می کنند. درست مثل بازی که آن آقایان پس از حلاوت حضور چشمگیر خلق الله در انتخابات 88 در آوردند.

این ها و خیلی چیزهای دیگر است که تیپ آقای ما را آقا کرده است؛ آقایی که بیش از آنچه فکر می کنی، آقاست...

 

پ ن: اگر وقت و حوصله اش پیش آید، لطایف الحیل دیگری از آقایی آقا را برایتان رو خواهم کرد، به زودی.

       تمام تصاویر این گزارش، مربوط به همین دیدار 20 تیر 94 هست که از سایت khamenei.ir برداشته شده.


لینک سایت دانشجویان بیدار که به این مطلب اقبال نشان داد

  • پوریا سرداریان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی