وبلاگ نعلبکی

کلام بزرگان را باید در نعلبکی تحلیل ریخت تا بتوان نوشید

وبلاگ نعلبکی

کلام بزرگان را باید در نعلبکی تحلیل ریخت تا بتوان نوشید

وبلاگ نعلبکی

کاهش جمعیت ما شیعیان بی حکمت نیست

همیشه در فیلمها دیده اید که قضیه در اوج داستان بیخ پیدا می کند و حرص تماشاچی در می آید، با اینکه همان تماشاچی میداند هیچ وقت فیلم بی سلام و صلوات تمام نمی شود! درآن اوج داستان، تماشاچی به نهایت احساسات میرسد و هی می خواهد ماجرا ختم بخیر شود و هی کارگردان به داستان پیچ و تاب می دهد. اصلا جریان فیلمسازی حرفه ای هم همین است که بتواند مخاطبش را به چالش بکشد و در پیچ و تاب داستان، او را همواره همراه قصه نگهدارد.

جریان اصیل اسلام ناب (شما بخوانید تشیع) هم در طول حیاتش همین گونه بوده که هیچ گاه روی موج هیجان پیش نرفته، اصلا هر وقت این موج خواسته در سیر تاریخی اسلام ناب خودی نشان دهد صحنه گردان عالم چنان موج شکنی در سر راه قرار داده که داد همه ی موجی ها یا همان موج سوارها را درآورده است!

 

امیرالمومنین که عاشق شهادت است و دم به دم تمنای وصال حق را دارد، در اوج غربت و مظلومیتش باید حفظ شود تا موعد مقرر برای پروازش فرا رسد. بعد از بیست و اندی سال که امت فهمید چه کلاه گشادی بر سرش رفته و چه ندانم کاری کرده، دست از پا درازتر به دامن پرمهر مولایش باز می گردد و او را برغم میل باطنیش بر مسند می نشاند. امیر مومنان هم که امیری برازنده اش است و غیر او را ردای امیری نسزاید، چنان سپاه عظیمی را برای مقابله با شام فراهم می کند که گویی قریب است طومار ظلم درهم پیچیده شود و همه چیز با سلام و صلوات ختم بخیر شود که ماه رمضان میرسد. سپاه درحال انتظار برای اتمام ماه صیام است که شب نوزدهمی می آید و داستان به پیچ و تاپ برمیخورد. گویی بر وجود ملتهب یک سپاه و امت آب یخی ریخته میشود. آبی که حرارت افراد داغ را فرو مینشاند ولی در پختگی جمعی محدود کارگر واقع نمی افتد. بازهم گویی دست این جمع احساساتی و جوگیر در میان بوده که داستان ختم بخیر نشده. اما با بازشدن پای امام حسن به ماجرا داستان جالب می شود و گوشه ماجرا کمی باز می شود... در نقل ها آمده که فرماندهانی در سپاه به ارث رسیده از امیرمومنان بوده اند که اگر ماری وقت نماز بر سجاده شان چمبره میزده، هنگام سجده مار را کنار زده و سر به خاک می ساییدند. اما هنگام مقابله با چرب و شیرین دنیا وا داده اند و به امام حسن خیانت کرده اند. پس دست مریزاد بر صحنه گردان که نگذاشت جریان اصیل اسلام ناب، با غش و روی موج جلو رود.

 

انقلابی شد و حکومتی ولایی روی کار آمد و ابهت شرق و غرب را شکست و مردمش خود را آماده ی مهیا کردن دورانی جدید و دعوت از بزرگ مردی میکردند. ولی غافل از اینکه ختم داستان با سلام و صلوات بدون پیچ و تاب نمی شود. ناگهان خبر آمد که ای امت، جمعیتمان رو به زوال است و در آینده ای نزدیک قلّت ما و کثرت عدومان مشکل ساز می شود. عجب! یعنی اینجا دیگر دست چه عده ای در میان است؟! اینبار انگار اوج داستان را تنها جماعت غش دار به پیچ و تاب نیداختند، بلکه دست جمعی دیگر، با جنسی دیگر نیز در میان است. اما چه عده ای؟؟؟ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ، ذیل آیه دوم سوره عنکبوت میفرمایند: «غرض خداى تعالى از ایمان مردم تنها این نیست که به زبان بگویند ایمان آوردیم، بلکه غرض، حقیقت ایمان است، که تندباد فتنه ها آن را تکان نمى دهد، و دگرگونى حوادث، دگرگونش نمى سازد، بلکه هر چه فتنه ها بیشتر فشار بیاورد، پا بر جا و ریشه دارتر مى گردد.» انگار تندباد حوادث دارد باز کار ما را به یک مو میکشاند. به جایی که اگر زن و مردی ادعای یاری امام زمانشان را دارند، حتی ازدواجشان هم باید برای خدا باشد. و حتی تر فرزند آوری شان نیز ایضا! یعنی جماعتی که کانّه زاده شده اند تا برای خدا فقط زندگی کنند. از اول تاریخ تابحال کی کار به جاهای چنین باریکی کشیده شده بود! بگذریم از ذکر برخی اخبار واصله که از ریزشهای امت آخرالزمان خبر می دهد و بگذریم از اینکه گفته میشود این فتنه ها چون آفتی است که اگر به انبار آردی زند، چنان موجب فساد و خرابی آردها شود که جز چند مشت، مابقی قابل استفاده نباشد... بگذریم. یعنی کار امت به جایی می رسد که ازدواج و فرزند آوریمان هم باید فقط برای خدا باشد. علامه در ادامه جملات قبلی که از ایشان ذکر شد، میفرمایند: «پس فتنه و محنت یکى از سنت هاى الهى است که به هیچ وجه و درباره هیچ کس از آن گذشت نمى شود، همان طور که در امت هاى گذشته از قبیل قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهیم، لوط، شعیب و موسى جریان یافت، و جمعى استقامت ورزیده و جمعى دیگر هلاک شدند و در امت هاى حاضر و آینده نیز جریان خواهد داشت، و خدا به کسى ظلم نکرده، و نمى کند، این خود امت ها و اشخاصند که به خود ظلم مى کنند.» کی از ابتدای تاریخ تا کنون این همه ظرفیت خدایی شدن می بایست بروز و ظهور می کرد؟ این محنت ریزش جمعیت، در دلش هزاران امید رویش نسلی نو دارد. نسلی که شاید تنها نسلی باشد که افتخارشان به آبائشان این باشد که آنان صرفا بخاطر حمایت از خدا ولی خدا پای ما را به عالم وجود باز کردند.

باز کار دارد به جای باریک می کشد. جایی که عبور از آن کار آدمهای جوگیر نیست. ان شاءالله که گذر از این پیچ برما سهل گردد به مدد عنایات صاحب الامر. والعاقبه للمتقین... 

 

 

  • مضمون مطلب، برگرفته از سخنرانی استاد پناهیان، شب میلاد امام هادی (علیه السلام)، هیئت شهدای گمنام

  • لینک سایت سازمان بسیج دانشجویی که به این مطلب اقبال نشان داد.

 

  • پوریا سرداریان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی