این
مطلب را دوست عزیز و هم دانشگاهی کارشناسیم، محمد آقای نصیری فرستاده اند
دانشجویی را از مقطع کارشناسی ارشد دیدم که به شدت مشغول به لپتاپ خود بود. بیشتر که دقت کردم متوجه شدم مشغول یک بازی کامپیوتری اکشن است!
برای یافتن پاسخی به چرایی مطلب بالا، بیایید کمی به عقب برگردیم. برگردیم به زمان دبیرستان. همان زمانی که تمام همّ و غمّ دانشآموزانش این بود که فلان درس را از روی کتاب درسی یا کتاب تست طوطیوار بخوانند و نمره بگیرند و به پایه بالاتر بروند و بعد که به پایهی بالاتر رفتند در کنکور ثبتنام کنند و پاسخ سوالات همان درس را در پاسخنامه علامت بزنند تا قبول شوند و بروند دانشگاه. این اهمّ اتفاقاتی است که در دبیرستان میافتد. البته اگر بخواهیم منصف باشیم باید گفت که اتفاقات دیگری هم در این دوره میافتد. مثلا دانشآموزان با این تفکر رشد میکنند که وقتی به دانشگاه رفتند دیگر همه چیز تمام است و فقط کافی است چهار سال صبر کنند تا درآمد هنگفتی از جیب دولت به جیب ایشان واریز شود! آن هم بدون نیاز به هیچ گونه تلاش یا خلاقیتی! دیگر اینکه دانشآموزان به سمت دانشگاه روانه میشوند بدون اینکه بدانند رشتهای که میخواهند تحصیل کنند چیست و در کجا کاربرد دارد؟ به همین دلیل است که پس از ورود به دانشگاه تعداد قابل توجهی از دانشجویان از رشته تحصیلی خود راضی نیستند.
اما اگر بخواهیم در مورد معایب سیستم آموزشی دبیرستان صحبت کنیم سخن به درازا میکشد. بیایید به زمان خودمان برگردیم. ما پس از دبیرستان وارد محیطی میشویم به نام دانشگاه. این یعنی تغییری شدید که به طور کاملا ناگهانی و بدون هیچگونه آمادگی ایجاد میشود. نوجوانی که تا دیروز انواع و اقسام محدودیتها او را احاطه کرده بود امروز وارد محیطی شده که خودش است و خودش. نه تنها در دبیرستان و محیط خانه، که حتی در دانشگاه هم به او آموزشهای لازم برای زندگی در محیط جدید داده نمیشود. پس با این شرایط عجیب نیست اگر در دانشگاه افرادی را میبینیم که سیگار را با سیگار روشن میکنند، چند ترم مشروط میشوند، به محیطهای ناسالم کشیده میشوند و گرفتار مسائل دیگری میشوند که خودتان میدانید و گفتنش جز شرم برایمان دستاوردی ندارد.
اما ای کاش تنها ایراد نظام آموزش عالی کشور همین بود. همان دانشجوی ارشدی که مثال زدم از افرادی است که ابتدای ورودش به دانشگاه به شدت مشتاق کار علمی بود و تلاش زیادی در این زمینه میکرد. اما چه شد که او به اینجا رسید؟ وقتی دانشجو با اشتیاق فراوان وارد دانشگاه میشود و در آن محیط مواجه میشود با بعضی اساتیدی که جزوهی درسیشان از فرط قدیمی بودن پوسیده شده و نزدیک است که برگبرگ شود چه انتظاری از دانشجو میتوان داشت؟ استادی که اگر همان جزوه قدیمی را از دستش بگیرید گویا تمام دانشش محو شده! استادی پاورپوینتی که اگر برق برود مجبور است کلاس را تعطیل کند! استادی که خودش ده دقیقه دیر به کلاس میآید و از دانشجویش توقع دارد که سر وقت در کلاس حاضر باشد! استادی که مقدار سابقه صنعتی خودش به سال، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد و قرار است مهندس تحویل صنایع این مملکت بدهد! استادی که نه تنها سواد علمی به دانشجو نمیدهد بلکه جسارت علمی او را هم میکشد و روحیه کنجکاوی و نقادی او را نابود میکند! چقدر ما کلاسهایی که استادش، متکلم وحده است زیاد داریم! البته ما خوبیِ اساتید خوب را زیر سوال نمیبریم، بلکه بدیِ اساتید بد ما را اذیت میکند.
با این حال همه ایراد از طرف استاد و دانشجو نیست. این استاد از کجا آمده؟ مگر این استاد همان دانشجوی سابق نیست؟ مگر در همین محیط آموزشی تربیت نیافته؟ پاسخ سوال همین جاست. آن چیزی که آن دانشجو را به سمت بازیهای اکشن کامپیوتری میکشاند، دیگری را سیگاری میکند، آن استاد را جزوه به دست (و به قول یکی از اساتید ما "دکتر کوپنی") بار میآورد و اکثر قریب به اتفاق این مشکلات را موجب میشود نظام معیوب آموزشی است. نظامی که کپیِ ناقصی از نظامهای آموزشی غربی است. دانشجویی که وارد دانشگاه میشود اصلا و ابدا همان جوانی نیست که از آن خارج میشود. دانشجو با امید فراوان و شوق وافر برای تحصیل و طی مدارج علمی وارد میشود و در نهایت با کولهباری از ناامیدی و زمانهای هدر رفته خارج میگردد. دانشجو اگر هم با دید علمی وارد دانشگاه شود عملا خروجیاش شخصی است که فقط به دنبال بازار کار برای رفع امور معیشتی است. در دانشگاههای ما نه تنها اساتید، درس زندگی به دانشجوی خود نمیدهند، بلکه همان دو یا سه واحد درس مهندسی را هم از روی تکست بوکهای پروفسورهای غربی ارائه میدهند. به قول یکی دیگر از اساتیدمان، در برخی نقاط کشور ما وقتی میخواهند پروژهای علمی یا صنعتی را انجام دهند از عین نتایجی که محققان غربی و شرقی به دست آوردهاند استفاده میشود، غافل از آنکه شرایط آن پروژه با شرایط ما یکسان نیست. مسائلی که اساتید در دانشگاههای ما آموزش میدهند همانهایی است که در کتابهای اساتید غربی نوشته شده و اصلا برایشان مهم نیست که این مسئله در کشور ما کاربرد دارد یا خیر؛ مثلا اصلا مهم نیست که این مسئله برای طراحی توالت فرنگی است یا توالت سنتی!!
نهایت کار علمی که در دانشگاههای ما انجام میشود این است که عدهای پیپرنویس (PAPER) برای آکادمیهای غربی تولید میکند. یعنی دانشجو و استادی که در ایران اسلامی درس میخوانند و درس میدهند برای اینکه مدرک بالاتری کسب کنند باید بنشینند و مدتها تحقیق و پژوهش کنند و در نهایت نتیجه تحقیقات خودشان را دو دستی و با زبان انگلیسی تقدیم دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی غربی و شرقی کنند!! از همین روست که میگوییم دانشگاههای ما کپی-پیست دانشگاههای غربی است؛ آن هم یک کپی ناقص! و به دلیل همین سیستم غربی نظام آموزش عالی ماست که عدهای از نخبگان ما به راحتی هر چه تمامتر و بدون هیچ مشکلی به کشورهای غربی مهاجرت میکنند و چقدر خوب در این کشورها رشد میکنند؛ چون گرچه در ایران بودند، اما بر پایه آموزشهای بومی تربیت نشدهاند. البته حرف ما این نیست که نباید از تجربیات دیگران استفاده کرد، بلکه میگوییم این تجربیات باید ابتدا بومیسازی شده و سپس اجرا شود.
حدود هشتاد سال است که در ایران دانشگاهها فعالیت میکنند، اما هنوز که هنوز است ما در زمین غرب بازی میکنیم! به نظر میرسد که دیگر کافی باشد!!
لینک سایت snn که به این مطلب اقبال نشان داد