داشتم از سر خیابان ایرانشهر می گذشتم که یکهو شنیدم یک خانم نسبتا مسنّی، دارد با صدای کمی بلند در یک کوچه ی تاریک و خلوت صدا می زند: مامانِ امیر آقا، مامانِ امیر آقا...
شاید برای خیلی از دختر و پسرهای سانتی مانتال، این نوع صدا زدن نامفهوم و گیج کننده باشد؛ ولی برای خیلی های دیگر که وزانت و سنگینی را لااقل در خانواده شان دیده باشند، همین دو عبارت یک کلاس اخلاق بشود... چطور؟
آن خانم مسن برایش ملکه شده است که صدا زدن یک خانم دیگر،
ولو مسن
ولو در یک کوچه ی تاریک
ولو در یک کوچه ی خلوت
اما به اسم کوچک، با حیای بیانی اش شاخ به شاخ می شود... بماند که حتی همین «مامانِ امیر آقا» گفتنِ ماخوذ به حیایش را هم با صدای آرام و متینی به زبان می آورد...
حالا این را بگذار کنار نیش های تا بنا گوش باز شده ی دخترکان افسون گری که عروسِ هزار داماد پسرکانی هستند که از کلّ مردانگی، خانه ی پرش شاید یک سیبیلی به ارث برده باشند...
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...