در شماره ی یکم این یادداشت از کیستی «چو ئن لای» و چگونگی حضور وی در مقام نخست وزیری مائو سخن گفتیم و گفتیم که وی نقش کاتالیزور در تعدیل نگرش انقلابی چین و برقراری ارتباط با آمریکا را بر عهده داشته است. (یادداشت یکم را می توانید از اینجا بخوانید)
در این یادداشت در پی پاسخ به این سوالیم که نخستوزیر چو با چه ایده ای توانست طی یک بازه زمانی حدودا سی ساله ارتباط چینِ کمونیستیِ انقلابیِ غرب ستیز را با ایالات متحده برقرار کند؟
نیکسون در کتاب «پیروزی بدون جنگ» چنین میگوید:
«همان طور که در سال 1976 در پکن به هُواگوفنگ، رهبر آن موقع حزب کمونیست چین گفتم، زمانی می رسد که یک کشور بزرگ بین ایدئولوژی و ادامه حیات، باید یکی را انتخاب کند. هُوا حرف مرا تایید کرد. چین در سال 1972 زنده ماندن را انتخاب کرده بود.»
هوا گوفنگ کیست؟
مائو پس از مرگ چو ئن لای، هوا گوفنگ را به نخست وزیری خود منصوب نمود. مدت کوتاهی پس از مرگ چو، مائو هم از دنیا رفت و طی فعل و انفعالاتی هواگوفنگ رهبر حزب کمونیست شد. وی کارش را با تغییر اولویت حزب آغاز کرد؛ به این معنی که از زمان انقلاب کمونیستی چین در 1949 تا موقع مرگ مائو، اولویت نخست حزب رسیدن به اهداف ایدئولوژیک و آرمانهای سوسیالیستی بود و «ایدئولوژی» در رأس تصمیمات و امور قرار داشت. اما با در اختیار گرفتن قدرت توسط هوا گوفنگ این اولویت به سطح «استراتژی اقتصاد» تغییر پیدا کرد و توسعه ی اقتصاد به عنوان اولویت نخست کشور در دستور کار قرار گرفت.
البته جاده صاف کن این تغییر اولویت، دیپلماسی چو ئن لای بود که با استراتژی «آتش بس ایدئولوژیک» و مبتی بر «دکترین تعدیل انقلاب» در نسبت با اصلی ترین قطب مخالف حزب کمونیسم، یعنی ایالات متحده در 1972 رقم خورد.
بحث آتش بس ایدئولوژیک با چه زمینه ای به میان آمد؟
طی جلساتی که در گام نخست بین چو ئن لای و هنری کیسینجر و در گام دوم بین ریچارد نیکسون با مائو زدونگ و چو ئن لای برگزار شد، با در دستورکار قرار دادن استراتژی آتش بس ایدئولوژیک، انقلاب چین در یک بازه ی تقریباً ده ساله (از 1972) نشوند و تلاش کنند تا در موضوعات استراتژیک به نقاط مشترک برسند و اهداف یکسانی را برای تأمین منافع ملی خود تعریف کنند. تنها دلیل جدایی چین از غرب و خصوصاً آمریکا گپ ایدئولوژیک بین این دو کشور پهناور بود و تنها راه کاهش این گپ هم، آتش بس ایدئولوژیک.
مسئولان حکومتی چین همچون چو ئن لای و هوا گوفنگ که مشی معتدل داشتند و نگرش انقلابی مائویستی را رادیکال و مانع رشد اقتصادی می دیدند، با محاسبهی یک هزینه-فایده بین دوگانهی «ادامه حیات» یا «مشی ایدئولوژیک»، به این جمع بندی رسیدندکه با کوتاه آمدن از تقابل ایدئولوژیک با جبهه ی مقابل انقلابشان، در سطح استراتژیک با جبهه ی مقابل باب ارتباط را بگشایند تا شکوفایی اقتصادی برایشان حاصل شود.
در پسِ این تصمیم، دو سوال اساسی وجود دارد که پاسخ بدان ها، نتیجه ی تصمیم را مشخص می کند:
اولا هدف از تمسّک به مشی انقلابی چه بوده است؟
دوما نقطه ی اتکای موفقیت مشی انقلابی چه بوده است؟
ان شاءا... در نوشتار بعدی در گام نخست به دو سوال بالا پاسخ خواهیم داد.
همچنین باب بررسی «سیاست درهای باز اقتصادی» را که به عنوان استراتژی چین برای تعامل با آمریکا در بستر استراتژی اقتصادی برگزیده شد، باز خواهیم کرد.
کتاب «پیروزی بدون جنگ»، نوشت ریچارد نیکسون، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا